جمعیت زیادی دور حضرت علی(علیه السلام) حلقه زده بودند . مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید :
یا علی ! سؤالی دارم . علم بهتر است یا ثروت ؟
علی(علیه السلام) در پاسخ فرمودند :
علم بهتر است ؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود ، سکوت کرد . در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید :
یا اباالحسن ! سؤالی دارم ،
میتوانم بپرسم ؟ امام در پاسخ آن مرد فرمود : بپرس ! مرد که آخر جمعیت
ایستاده بود پرسید : علم بهتر است یا ثروت ؟
علی(علیه السلام) فرمودند :
علم بهتر است ؛ زیرا علم تو را حفظ می کند ، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود ، همانجا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد ، او نیز
همان سؤال را تکرار کرد ، و امام (علیه السلام) در پاسخش فرمود :
علم بهتر
است ؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است ، ولی برای ثروتمند دشمنان
بسیار!
هنوز سخن امام(علیه السلام) به پایان
نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد . او در حالی که کنار دوستانش
می نشست ، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید :
یا علی ! علم بهتر است یا ثروت ؟
حضرت علی(علیه السلام) در پاسخ به آن مرد
فرمودند :
علم بهتر است ؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می شود ؛ ولی اگر از
علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می شود.
نوبت پنجمین نفر بود . او که مدتی قبل وارد
مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود ، با تمام شدن سخن امام
همان سؤال را تکرار کرد . حضرت علی(علیه السلام) در پاسخ به او فرمودند:
علم
بهتر است ؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می دانند ، ولی از عالم و
دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می کنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت ،
مردم با تعجب او را نگاه کردند . یکی از میان جمعیت گفت : حتماً این هم
می خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند ،
پوزخندی زدند . مرد ، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به
سخن کرد:
یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(علیه السلام) نگاهی به جمعیت کرد و
گفت:
علم بهتر است ؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد ، اما ترس و وحشتی از
دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
هم همه ای در میان مردم افتاد ؛ چه خبر است
امروز! چرا همه یک سؤال را می پرسند ؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی(علیه
السلام) و گاهی به تازه واردها دوخته می شد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی(علیه السلام) وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(علیه السلام) فرمودند:
علم بهتر است ؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می شود ، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد ، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال
دوستانش را پرسید که امام(علیه السلام) در پاسخش فرمودند :
علم بهتر است ؛
برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می ماند ، ولی علم ، هم در این
دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت ، مجلس را فرا گرفته بود ، کسی چیزی
نمی گفت . همه از پاسخ های امام(علیه السلام) شگفت زده شده بودند که ...
نهمین نفر
هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید :
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(علیه السلام) در حالی که تبسمی بر لب
داشت ، فرمود :
علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگ دل می کند ، اما
علم موجب نورانی شدن قلب انسان می شود.
نگاه های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته
شده بود ، انگار که انتظار دهمین نفر را می کشیدند . در همین حال مردی که دست
کودکی در دستش بود ، وارد مسجد شد . او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در
دامن کودک ریخت و به رو به رو چشم دوخت . مردم که فکر نمی کردند دیگر کسی چیزی
بپرسد ، سرهایشان را برگرداندند ، که در این هنگام مرد پرسید :
یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت . با شنیدن صدای علی(علیه السلام) مردم به خود آمدند:
علم بهتر است ؛ زیرا ثروتمندان تکبر
دارند ، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می کنند ، اما صاحبان علم همواره فروتن و
متواضع اند .
فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان ، آرام و سرافکنده از میان
جمعیت برخاستند . هنگامیکه آنان مسجد را ترک می کردند ، صدای امام(علیه
السلام) را شنیدند که می فرمود :
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من
می پرسیدند ، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم !
(کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷)